آیا تا به حال از خود پرسیدهاید که چرا بعضی از شرکتهای بزرگ و موفق در مدت زمان کوتاهی با از دست دادن سهم بزرگی از بازار خود به موقعیتی آشفته و حتی تأسف بار رسیده اند و چرا برخی از شرکتهای کوچک به یکباره به جایگاههای بالایی در صحنه رقابت بین المللی رسیدهاند ؟ آیا در این مورد فکر کردهاید که چرا برخی از مؤسسات، نوسانهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی را به راحتی تحمل کرده و بر آنها غلبه میکنند و در مقابل برخی از سازمانها شکست می خورند و از ادامه دادن باز میمانند ؟ به عقیده بسیاری از متخصصان علم مدیریت پاسخ بسیاری از این گونه سوالات را باید در مفاهیمی به نام «استراتژی» و «مدیریت استراتژیک» پیدا کرد.
تعاریف گوناگون و گاه ناسازگاری از استراتژی و مدیریت استراتژیک ارائه شده است.استراتژی الگویی بنیادی از اهداف فعلی و برنامه ریزی شده، بهره برداری و تخصیص منابع و تعاملات یک سازمان با بازارها، رقبا و دیگر عوامل محیطی است. طبق این تعریف یک استراتژی باید سه عامل را مشخص کند :
مدیریت استراتژیک، تصمیمات و فعالیتهای یکپارچه در جهت توسعه و گسترش استراتژیهای مؤثر، اجرا و کنترل نتایج آنها است. بنابراین مدیریت استراتژیک فعالیتهای مربوط به بررسی، ارزشیابی و انتخاب استراتژیها، اتخاذ هر گونه تدابیر درون و بیرون سازمانی برای اجرای این استراتژیها و در نهایت کنترل فعالیتهای انجام شده را شامل می شود.
با نگاهی دقیق به مفهوم مدیریت استراتژیک میتوان به ضرورت استفاده از آن پی برد. با توجه به تغییرات محیطی که در حال حاضر شتاب زیادی به خود گرفته است و پیچیده شدن تصمیمات سازمانی، لزومت بکارگیری برنامهای جامع برای رو به رویی با اینگونه مسائل بیشتر از گذشته قابل مشاهده است. این برنامه چیزی جز برنامه استراتژیک نیست. مدیریت استراتژیک با تکیه بر ذهنیتی پویا و خلاق، آیندهنگر، جامعنگر و اقتضایی راه حل بسیاری از مسائل سازمانهای امروزی است. پایه های مدیریت استراتژیک بر اساس میزان درکی است که مدیران از شرکتهای رقیب، بازارها، قیمتها، عرضهکنندگان مواد اولیه، توزیعکنندگان، دولتها، بستانکاران، سهامداران و مشتریانی که در سراسر دنیا وجود دارند، قرار دارد و این عوامل تعیینکنندگان موفقیت تجاری در دنیای امروز است. پس یکی از مهمترین ابزارهایی که سازمانها برای نتیجه موفقیت در آینده میتوانند از آن بهره گیرند، به طور قطع مدیریت استراتژیک خواهد بود.
مدیریت استراتژیک به سازمان این اجازه را میدهد که به گونه ای خلاق و نوآورانه پیش روند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث میشود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و به این صورت سرنوشت و آینده خود را تحت کنترل درآورد.
از نظر تاریخی، منفعت اصلی مدیریت استراتژیک این است که به سازمان کمک میکند از از روشی منظم تر، معقولتر و منطقیتر راهها یا گزینههای استراتژیک را انتخاب کرده و به این صورت استراتژی بهتری را تدوین کنند. شکی نیست که این یکی از منافع اصلی مدیریت استراتژیک است ولی نتیجه تحقیقات کنونی نشان میدهد که این فرایند میتواند در مدیریت استراتژیک نقش مهمتری ایفا کنند. مدیران و کارکنان از طریق درگیرشدن در این فرایند خود را متعهد به حمایت از سازمان مینمایند. یکی دیگر از مهمترین منافع مدیریت استراتژیک این است که موجب تفاهم و تعهد هر چه بیشتر مدیران و کارکنان میشود. یکی از منافع بزرگ مدیریت استراتژیک این است که موجب ایجاد فرصتی میشود تا به کارکنان تفویض اختیار شود. تفویض اختیار عملی است که به وسیله آن کارکنان تشویق و ترغیب میشوند در فرایندهای تصمیمگیری مشارکت کنند، خلاقیت، نوآوری و خیال پردازی را یاد بگیرند و به این گونه اثر بخشی خود بر سازمان را افزایش دهند.
فرآیند مدیریت استراتژیک به چهار مرحله اساسی تقسیم میشود :
در تدوین استراتژی باید ابتدا مجموعه استراتژیهای قابل استفاده را جمع آوری کرده و سپس با استفاده از مدلهای مختلفی که در بحثهای مدیریت استراتژیک آمده است و با توجه به نتایج بدست آمده در تحلیل وضعیت که در مرحله اول آمده ، استراتژی منتخب را انتخاب میکنیم. در این مرحله باید مدیران میانی و حتی رده پائین سازمان را نیز مشارکت داد تا در آنها ایجاد انگیزش کند.
برای اجرای استراتژیها باید از ابزار زیر بهره مند شد :
اجرای موفقیت آمیز استراتژی، به همکاری مدیران همه بخشها و واحدهای وظیفهای سازمان نیازمند می باشد.
برای تعیین حدود دستیابی به هدفها، استراتژی اجرا شده باید مورد کنترل و نظارت قرار گیرد. ارزیابی استراتژی شامل سه فعالیت اصلی زیر میشود :
اطلاعاتی که از فرایند ارزیابی استراتژی به دست میآید باید به صورتی باشد که عملیات و اقدامات را تسهیل نماید و باید واحدها و افرادی که نیاز به اصلاح دارند را معرفی نماید.
استراتژی را می توان فعالیت های طرحریزی شده برای دستیابی به یک هدف دانست. این تعریفی است که سازمان بین المللی ایزو در تعاریف استاندارد ایزو ۹۰۰۱ ورژن ۲۰۱۵ به آن اشاره کرده است و میتواند تعریفی صحیح از مدیریت استراتژیک باشد.
پس می توانیم مدیریت استراتژیک را فرایندی برای تعریف راهبرد سازمان و تصمیم گیری برای چگونگی یافتن منابع مورد نیاز برای رسیدن به مقصود استراتژی دانست.
راهکارها و تصمیم هایی که قرار است به ما و سازمان ما کمک کند تا در مسیر موفقیت و دستیابی به اهداف حرکت کنیم.
در تعریفی ساده تر می توانیم بگویم، کجا هستیم و قرار است به کجا برسیم. در این مسیر مدیریت استراتژیک به ما یاری می رساند.