میتوان علت نیاز بخش منابع انسانی را به استفاده از فرم و کاغذ برای ارزشیابی عملکرد درک نمود، اما هنگامی که هدف واقعی از ارزشیابی در جریان کاغذبازی فراموش میشود، مقدار فراوانی از منابع به هدر میرود. زمانی که بخش منابع انسانی بیش از حد بر فرم تأکید میکند، تنها چیزی که به دست میآورد همان فرم های پر شده خواهد بود.
باور به این که فرم ارزشیابی بر مبنای نرخ میتواند از طرح دعویهای حقوقی توسط کارکنان جلوگیری کند یک اشتباه بزرگ است. بخشهای منابع انسانی به اشتباه بر این گمان هستند که فرمیکه خودشان تهیه کردهاند میتواند در برابر بررسیهای حقوقی تاب آورد. اما چنین نیست، این فرمها به شدت ذهنی و مبهم اند.
تنها فایده این کار این است که با به کارگیری نرم افزار، یک فرآیند پوچ کاغذی به یک فرآیند پوچ کامپیوتری بدل میشود و بدین ترتیب این پندار نادرست در ما پدید میآید که کاری سودمند را با سرعتی بیشتر انجام میدهیم. ارزشیابی عملکرد یک فرآیند ارتباطی میان فردی است و حتی میان دو شخص این فرآیند غالباً به نحو مطلوب انجام نمیشود. این که با استفاده از فرمهای کاغذی یک فرآیند انسانی را به شکل مکانیکی در آوریم به اندازه کافی نادرست است چه برسد به آن که قدمی فراتر بگذاریم تا به این ترتیب مدیران هرگز ناچار نباشند با کارکنان صحبت کنند.
هنگامیکه تصمیمی برای ارزشیابی گرفته میشود، بخش منابع انسانی فرمهای جدیدی را طراحی نموده در اختیار مدیران قرار میدهد و فرض را بر این میگذارد که، مدیران واحدها میدانند که هدف فراتر از تکمیل فرمها است اما اینچنین نیست. بخش منابع انسانی در نهایت چیزی بیش از فرمهای تکمیل شده، دریافت نخواهند نمود. مدیران نه تنها در باره کم و کیف فرآیند ارزشیابی، بلکه درباره چراها و جنبههای بین فردی آن، نیاز به آموزش گسترده دارند.
کارکنان نیز باید در خصوص ارزشیابی هم آموزش داده شوند، چرا که ارزشیابی تنها در صورتی نتیجه بخش خواهد بود که مدیریت و کارکنان با یکدیگر و با همکاری یکدیگر پیش روند. هم مدیریت و هم کارکنان میبایست بدانند که چرا دست به ارزشیابی میزنند. چگونه ارزشیابی انجام میشود و انتظار چه چیزی را باید داشت. علت نگرش سطحی بسیاری از سازمانها نسبت به فرآیند ارزشیابی این است که فکر میکنند ارزشیابی کاری است که درباره کارکنان انجام میشود اما در واقع چنین نیست، مگر آن که بخش منابع انسانی چنین رویکردی داشته باشد.
یکی از دلایل تأخیر مدیران در تکمیل فرمهای ارزشیابی این است که فایده کار را در نمییابند، یا آن را نوعی اتلاف وقت میپندارند. ممکن است دلایل دیگری نیز دخیل باشد. با بسیاری از این دلایل میتوان با رویکردهای انعطاف پذیر روبه رو شد. اما متأسفانه بسیاری از بخشهای منابع انسانی این امر را درک نکرده اند. اگر مدیران احساس کنند که این کار مفید است، آن را انجام میدهند. کلید حل مشکل این است که انجام این کارها را به شکلی سودمند در آوریم.
به دلیل مشکلات و سختی هایی که واحدهای منابع انسانی در بایگانی کردن و بررسی فرمها با آن دارند، این گرایش در شرکتها وجود دارد که فرمها را به حالت استاندارد در آورند. اما آیا این روش منطقی و عقلایی است ؟ آیا میتوان هم معلم و هم مستخدم یک مدرسه را به شیوهای یکسان ارزشیابی کرد ؟ این نوع انعطاف ناپذیری، نشان دهنده مشکل در بایگانی کردن فرم هاست، که غالباً فرمهای نرخ هستند. اما، آیا هدف از ارزشیابی این است که صرفاً کار برای بخش منابع انسانی ساده تر شود ؟
در یک سیستم که به طور درست فعالیت میکند، هر یک از مدیران برحسب چند عامل ارزشیابی میشوند که یکی از آنها اعمال مدیریت عملکرد و ارزشیابی عملکرد است. مسئولیت بر دوش مدیریت است. چنانچه مدیری به مسئولیت خود نپردازد، این برعهده رئیس اوست که او را ارزشیابی کند. هیچ سیستم ارزشیابی موفق نخواهد بود مگر آن که رئیس، این نکته را روشن نماید که انجام ارزشیابی، عاملی در ارزیابی خود مدیر خواهد بود. بخشهای منابع انسانی نباید نقش پلیس ارزشیابی را ایفا نمایند، این برعهده ریاست است. هر چیزی به جز این، تنها اتلاف زمان و انرژی خواهد بود.